مرثیه با شکوه | شعر هیأت

آورده‌ام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن

انسیه‌سادات هاشمی

امام حسین علیه‌السلام

چارپاره

تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است

فاضل نظری

امام حسین علیه‌السلام

غزل

مانند گردنبند دورِ گردن دختر
مرگ اين چنين زيباست، از اين نيز زيباتر

محمدحسین ملکیان

خروج کاروان از مکه

غزل

چشمه‌چشمه می‌جوشد خون اطهرت این‌جا
کور می‌کند شب را، برق خنجرت این‌جا

مرتضی امیری‌اسفندقه

کربلا

غزل

نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود
شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود

علیرضا قزوه

امام حسین علیه‌السلام

غزل

به بام بر شده‌ام از سپیدۀ تو بگویم
اذان به وقت گلوی بریدۀ تو بگویم

علیرضا قزوه

امام حسین علیه‌السلام

غزل

دلا بكوش كه آیینۀ خدات كنند
به خود بیایی و از دیگران جدات كنند

محمدجواد غفورزاده

شعر تعلیمی

غزل

ای گردش چشمان تو سرچشمهٔ هستی
ما محو تو هستیم، تو حیران که هستی

محمدجواد غفورزاده

امام حسین علیه‌السلام

غزل

دلی كه خانۀ مولا شود حرم گردد
كز احترام علی كعبه محترم گردد

محمدعلی مجاهدی

امام حسین علیه‌السلام

غزل

آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت
هر شاخه‌ای قنوت برای خدا گرفت

جواد محمدزمانی

امام حسین علیه‌السلام

قصیده

شراره می‌کشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟

ابوالفضل زرویی نصرآباد

حضرت عباس علیه‌السلام

قصیده

یا علی! این کیست می‌آید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟

قاسم صرافان

حضرت عباس علیه‌السلام

مثنوی

مسافرم من و گم کرده کوکب اقبال
نه شوق بدرقه دارم، نه شور استقبال

محمدجواد غفورزاده

کاروان در کوفه

غزل‌مثنوی

حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی
حسینِ فاطمه را گرم، یاوری کردی

مرتضی امیری‌اسفندقه

حضرت زینب علیهاالسلام

غزل

ای زینب ای که بی‌تو حقیقت زبان نداشت
خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت

غلامرضا سازگار

حضرت زینب علیهاالسلام

غزل

سر به دریای غم‌ها فرو می‌کنم
گوهر خویش را جستجو می‌کنم

حبیب چایچیان

کاروان اُسرا

غزل

اگرچه مادر تو، دختر پیمبر نیست
کسی حسینِ علی را چنین برادر نیست

مرتضی امیری‌اسفندقه

حضرت عباس علیه‌السلام

غزل

سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم
سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم

محمد رسولی

حضرت رقیه علیهاالسلام

غزل

به دست باد دادی عاقبت زلف پریشان را
و سر دادند بی‌تو تارها آهنگ هجران را

سیدمحمد بابامیری

کاروان در کوفه

غزل

شبی که بر سر نی آفتاب دیدن داشت
حدیث دربه‌دری‌های من شنیدن داشت

جواد محقق

حرکت کاروان از کربلا

غزل