اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا دردِ این جهان باشد
پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان وصل را نالان مکن...
ای خفته شب تیره هنگام دعا آمد
وی نفس جفا پیشه هنگام وفا آمد
به دست شعلههای شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت کنم پروانهمسلک بودن خود را
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
پرواز آسمانی او را مَلک نداشت
ماهی که در اطاعت خورشید شک نداشت
روزها فكر من این است و همه شب سخنم
كه چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود