تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
خدایا تویی بنده را دستگیر
بوَد بنده را از خدا، ناگزیر
خدایا جهانپادشایی تو راست
ز ما خدمت آید، خدایی تو راست
ای جهان دیده بود خویش از تو
هیچ بودی نبوده پیش از تو
ای نام تو بهترین سرآغاز
بینام تو نامه کی کنم باز؟
تویی کاوّل ز خاکم آفریدی
به فضلم زآفرینش برگزیدی
به نام آنکه هستی نام از او یافت
فلک جنبش، زمین آرام از او یافت
بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید در گنج حکیم
ای همه هستی ز تو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده...
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
ای مدنی برقع و مکی نقاب
سایهنشین چند بود آفتاب