دوباره فتنه شد و مردم امتحان دادند
و باز درس بزرگی به دشمنان دادند
ای شهید بیگناه
ای شهید مشهد چراغ
هرچه از غم میشود جام بلا سرشارتر
مستی این جام، جان را میکند هشیارتر
زمان از لحظۀ آغاز او چیزی نمیداند
زمین از کهکشان راز او چیزی نمیداند
شنیدم از لب باد صبا حسین حسین
نوای ما، دم ما، شور ما، حسین حسین
کیست الله؟ بیا از ولیالله بپرس
مقصد قافله را از بلد راه بپرس
خوش است لالۀ آغاز سررسید شدن
شهید اول صدسالۀ جدید شدن
حسود حُسن تو برگ گل است، شبنم هم
اسیر عصمت تو آسیهست، مریم هم
قرار بود از این چشمه آب برداریم
نه اینکه تشنه شویم و سراب برداریم
یکی اینسان، یکی اینگونه باید
که شام و کوفه را رسوا نماید
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
امتحان کردند مرد امتحان پسداده را
مرد بیهمتای موشکهای فوقالعاده را
بغض کرد و گفت مردم! شعلهها از در گذشت
بر سر دختر چه آمد تا که بابا درگذشت
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی:
«یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی...
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
کاش از جنس جنون، بال و پری بود مرا
مثل سیمرغ از اینجا سفری بود مرا
بیزره رفت به میدان که بگوید حسن است
ترسی از تیر ندارد زرهش پیرهن است...
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی
این هفته نیز جمعۀ ما بی شما گذشت
آقا بپرس این که چه بر حال ما گذشت!