سحر که چلچلهها بال شوق وا کردند
سفر به دشت دلانگیز لالهها کردند
کربلا گفتم، دلم لرزید، گفتم: یا حسین
اشک روی گونهام غلتید، گفتم: یا حسین
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
خوشوقت کسی که جز وفا کارش نیست
پابندِ ستم، جانِ سبکبارش نیست
گر سوختهست بال و پرت فَابکِ لِلحُسِین
گر مانده داغ بر جگرت، فَابکِ لِلحُسِین
بادها عطر خوش سیب تنش را بردند
سوختند و خبر سوختنش را بردند
این چشمها برای كه تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
اسیر هجرت نورم که ذرّه همدم اوست
گل غریب نوازم که گریه شبنم اوست
ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین
روزه یعنی عطش و روضۀ لبهای حسین
ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله
صبح سر زد ز گریبان تو یا ثارالله
الا ای سرّ نی در نینوایت
سرت نازم، به سر دارم هوایت
تا نام تو را دلم ترنّم کردهست
با یاد تو، چون غنچه تبسّم کردهست
فرمود حسین: جلوۀ لم یزلی
سالار شهیدِ شاهدان ازلی
هفتاد و دو آیه تابناک افتادهست
هفتاد و دو لاله سینهچاک افتادهست
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن
ای نیّت تو رو به خدای آوردن
برخیز! به قصد رونمای آوردن
روزی که حسین عشق را معنا کرد
صد پنجره رو به آسمانها وا کرد
این اشک رهایت از دل خاک کند
بالت بدهد راهی افلاک کند
جز در غم عشق سینه را چاک مکن
دل خوش به کسی در سفر خاک مکن
گذشته چند صباحی ز روز عاشورا
همان حماسه، که جاوید خواندهاند او را
از اسب فرود آی و ببین دختر خود را
بنشان روی دامن، گلِ نیلوفر خود را
زانروز که سوخت از عطش کام حسین
گوش دل عالم است و پیغام حسین
نی، ناله کرد و باز ترنّم، شروع شد
فصلِ هبوطِ آدم و گندم، شروع شد
«والشّمس» چیست؟ جلوهٔ روی تو یا حسین
«واللّیل» آیتیست ز موی تو یا حسین
دلا بكوش كه آیینۀ خدات كنند
به خود بیایی و از دیگران جدات كنند