ما از غم دشوار تو آسان نگذشتیم
ماندیم بر این عهد و ز پیمان نگذشتیم
رسیدی و پر و بال فرشتهها وا شد
شب از کرانۀ هستی گذشت و فردا شد
یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
آن روز، گدازۀ دلم را دیدم
خاکستر تازۀ دلم را دیدم
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟