وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
این زن که خاک قم به وجودش معطر است
تکرار آفرینش زهرای اطهر است
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند
مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را
مرهم نهادی آن جگر داغدیده را
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
مصائب تو مگر از مسیح کمتر بود؟
چه قدر سهم دل آخرین پیمبر بود؟
قافله قافله از دشت بلا میگذرد
عشق، ماتمزده از شهر شما میگذرد
هنوز از جبهه میآید نسیم آشنای تو
خیالانگیز و رؤیایی عروج تا خدای تو
مدینه میروی آهسته از بقیع بپرس
که راز گم شدن قبر مادر ما چیست؟
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
زبان به مدح گشودن اگرچه آسان نیست
تو راست آن همه خوبی که جای کتمان نیست
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
امشب که به نام عشق، آغاز شدهست
دنیا پر از آوازۀ اعجاز شدهست
اذان بگو که شهیدان همه به صف شدهاند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شدهاند
وقتی سکوت سبز تو تفسیر میشود
چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر میشود
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
زمین ز بتکدهها پُر شدهست، ابراهیم!
دوباره دور تفاخر شدهست ابراهیم
خاموشی تو رنگ فراموش شدن نیست
در ولولۀ نام تو خاموش شدن نیست
دنیاست در تلاطم و طوفان کران کران
خشم و خشونت و غم کشتار بیامان