ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
آهن شدهایم و دلمان سنگ شده
دلسنگی ما بی تو هماهنگ شده
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا دردِ این جهان باشد
سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
پای در ره که نهادید افق تاری بود
شب در اندیشۀ تثبیت سیهکاری بود...
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان وصل را نالان مکن...
ای خفته شب تیره هنگام دعا آمد
وی نفس جفا پیشه هنگام وفا آمد
ایرانم! ای از خونِ یاران، لالهزاران!
ای لالهزارِ بی خزان از خونِ یاران!
آیا چه دیدی آن شب، در قتلگاه یاران؟
چشم درشت خونین، ای ماه سوگواران!...
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
روزها فكر من این است و همه شب سخنم
كه چرا غافل از احوال دل خویشتنم