ما از غم دشوار تو آسان نگذشتیم
ماندیم بر این عهد و ز پیمان نگذشتیم
ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
رسیدی و پر و بال فرشتهها وا شد
شب از کرانۀ هستی گذشت و فردا شد
یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
آن روز، گدازۀ دلم را دیدم
خاکستر تازۀ دلم را دیدم
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنیست آن بینی
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما