کاش بیدار شوم، آمده باشی به خراسان
بعدِ کرمان و بشاگرد و گلستان و لرستان
ذلیل شد امیریاش، صغیر شد کبیریاش
شکسته شد توهّمِ شکستناپذیریاش
یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
به خودنماییِ برگی، مگو بهار میآید
بهار ماست سواری که از غبار میآید
قلم به دست و عمامه بر سر، عبای غربت به بر کشیدی
به سجده رفتی و گریه کردی و انتظار سحر کشیدی
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد
منم که شُهرۀ شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
پس رهسپار جادۀ بیتالحرام شد
شصتوسه سال فرصت دنیا تمام شد
حاج قاسم رفت اما داستانی مانده است
حاج قاسم رفت و راه بیکرانی مانده است
تا نشکفد بر پای ما زنجیرهای تازهای
رویید بر دستان ما شمشیرهای تازهای
بگو چرا نشد امسال زائرت باشم
قدم به جاده گذارم، مسافرت باشم
عالم و فاضل و فرزانه و آزاداندیش
خالص و مخلص و شایسته و وارسته ز خویش
کشتند تو را، آه، در آغوش دماوند
سخت است در آغوش پدر، کشتن فرزند
صدای کربوبلای حسین میآید
به هوش باش، صدای حسین میآید
نوحهسُرای حریم قدس تو هستی
مویهکناناند انبیا و ملائک
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیمشبی دفع صد بلا بکند
شهادت میتواند مرگ در راه وطن باشد
شهادت میتواند خلوتی با خویشتن باشد
چه بود ذکر عارفان؟ علی علی علی علی
چه بود روشنای جان؟ علی علی علی علی
صدای جاری امواج، زیر و بم دارد
که رودخانه همین است، پیچ و خم دارد
زآن یار دلنوازم شُکریست با شکایت
گر نکتهدان عشقی، بشنو تو این حکایت
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
مژده، ای دل که مسیحا نفسی میآید
که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد