با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
باز غم راه نفس بر قلب پیغمبر گرفت
باز از دریای ایمان، آسمان گوهر گرفت
ای حریمت رشک جنّات النّعیم
خطّ تو خطّ صراطالمستقیم
به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
ای آفتاب فاطمه، در شهر ری مقیم
ری طور اهل دل، تو در آن موسی کلیم
پیغمبر و زهرا و حیدر یک وجودند
روز ازل تصویر یک آیینه بودند
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
ای دانش و کمال و فضیلت سه بندهات
دشمن گشادهرو، ز گلستان خندهات
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
بر عفو بیحسابت این نکتهام گواه است
گفتی که یأس از من بالاترین گناه است
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید