ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
من و دل، شیعۀ دردیم مولا!
بدون تو چه میکردیم مولا!
شبیه گل، سرشتی تازه دارم
هوای سرنوشتی تازه دارم
ببین، تاریخ در تکرار ماندهست
جهان در حسرت بسیار ماندهست
من و آوازۀ برگشتن تو
دلی اندازۀ برگشتن تو
کسی اینگونه شیدایی نکردهست
شبیه من شکیبایی نکردهست
جهان در حسرت آیینه ماندهست
گرفتار غمی دیرینه ماندهست
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
کمی بشتاب، باران تشنه ماندهست
دل آیینهداران تشنه ماندهست
به هر آیینهای، تابندگی را
به هر دل، اشتیاق بندگی را
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
به یک عشق معمایی قسم خورد
به راز یک شکیبایی قسم خورد
دعا کن هر گلی پرپر نمیرد
کسی با چشمهای تر نمیرد
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
بیا با اشکهای ما وضو کن
جهان را با نگاهی زیر و رو کن
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
شروع قصه با برگشتن تو
کجا ما و کجا برگشتن تو