از شبنم اشک گونههامان تر بود
تشییع جنازۀ گلی پرپر بود
عمری به اسارت تو بودم ای مرگ
لرزان ز اشارت تو بودم ای مرگ
تو مثل کوی بنبستی، دل من!
تهیدستی، تهیدستی، دل من!
مرگ بر تازیانهها
تازیانههای بیامان، به گردههای بیگناه بردگان
دلتنگی همیشۀ بابا علی علی!
سردارِ لشکر من تنها علی علی!
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها
مترس از موج، بسم الله مجراها و مُرساها
دستهگلها دستهدسته میروند از یادها
گریه كن، ای آسمان! در مرگ توفانزادها
آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را
انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را
شب است و سکوت است و ماه است و من
فغان و غم و اشک و آه است و من
دیگر نبود فرصتِ راز و نیاز هم
حتی شکسته بود دلِ جانماز هم
آری همین امروز و فردا باز میگردیم
ما اهل آنجاییم، از اینجا باز میگردیم
گل اشکم شبی وا میشد ای کاش
همه دردم مداوا میشد ای کاش
چنان که دست گدایی شبانه میلرزد
دلم برای تو با هر بهانه میلرزد
میبارد از چشمهایم باران اشکی که نمنم
شد آبشاری پریشان، رودی که پاشیده از هم
نداریم از سر خجلت، زبان عذرخواهی را
کدامین توبه خواهد برد از ما روسیاهی را
خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد
خواستم من هم بگیرم شال بابا را نشد
سالی گذشت و باغ دلم برگ و بر نداشت
من ماندم و شبی که هوای سحر نداشت
زود بیدار شدم تا سرِ ساعت برسم
باید اینبار به غوغای قیامت برسم
جان آمده رفته هیجان آمده رفته
نام تو گمانم به زبان آمده رفته
آه میکشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار
دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم
دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر!
ای تا همیشه مطلعالانوار لبخندت
آیینه در آیینه شد تکرار لبخندت
قرار بود که عمری قرار هم باشیم
که بیقرار هم و غمگسار هم باشیم
دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار
دادهست تکیه مادر هستی به دیوار