السلام ای وارث نوح و خلیل!
ای جلال و جلوۀ رب جلیل!
ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
سلام بر تو که سلطانِ مُلکِ عشق، رضایی
سلام بر تو که مقبولِ آستان خدایی
مدینه ماه تو آمادۀ سفر شده است
نشان کوچ، در آیینه جلوهگر شده است
نبی به تارک ما تاج افتخار گذاشت
برای امت خود فخر و اقتدار گذاشت
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
ای حضرت خورشید بلاگردانت
ای ماه و ستاره عاشق و حیرانت
خورشید که بوسه بر رخ خاور زد
در سینه دلش مثل پرستو پر زد
هر کس که شود پاک سرشت از اینجاست
تعیین مسیر سرنوشت، از اینجاست
تو ای مرغ شباهنگم، به حسرت بال و پر وا کن
صدای کوبۀ در شد، برو زهرا تو در وا کن
یک لحظه به فکر هستی خویش نبود
دنیاطلب و عافیتاندیش نبود
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
از جوش مَلَک در این حرم هنگامهست
اینجاست که هر فرشته، گلگون جامهست
وقتی سکوت سبز تو تفسیر میشود
چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر میشود
ای روشنی آینه! ای آبروی آب!
اسلام تو حل کرد همه مسئلهها را
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
دل بیشکیب از غم فصل جدایی است
جان، بیقرار لحظهٔ وصل خدایی است
حُسنت، به هزار جلوه آراسته است
زیباییات از رونق مه کاسته است
چشم تو نوازشگر و مهرافروز است
در عمق نگاه تو غمی جانسوز است
ای دوست در بهشت، تو را راه دادهاند
پروانهٔ زیارت دلخواه دادهاند