کوچه کوچه نسیم سامرّا
عطر غم از عراق آورده
بخوان از سورۀ احساس و غیرت
بگو از مرد میدان مرد ملت
هم به در هشدار باید داد هم دیوارها!
صاعقه این بار باشد پاسخ رگبارها
سرخی امروزشان شد سبزی فردای ما
ای فدای نام قاسمها و محسنهای ما
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی
تو که هر روز و هر جا زندگیهایی بنا کردی
یک جلوۀ دلپذیر تکرار شدهست
لبخند مهی منیر تکرار شدهست
به سنگ نام تو را گفتم و به گریه درآمد
به گوش کوه سرودم تو را و چشمه برآمد
یاد تو آیینه و نام تو نور
ذکر تو خیر است و کلام تو نور
خبر دهید به کفتارهای این وادی
گلوله خورده پلنگِ غیور آبادی
غروب بود که از ره رسید مرگی سرخ
در این زمانۀ مرگ سفید، مرگی سرخ!
سحر در حسرت دیدار تو چون ماه خواهد رفت
غروب جمعهای در ازدحام آه خواهد رفت
از چشمهای تارمان اشک است جاری
ای آسمان حق داری اینگونه بباری
کشتند تو را، آه، در آغوش دماوند
سخت است در آغوش پدر، کشتن فرزند
فیض بزم حق، همیشه حاضر و آماده نیست
ره به این محفل ندارد، هر که مست باده نیست
سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد
بیا ای دل که وقت گریۀ بیاختیار آمد
تو از تبار بهاران، تو از سلالۀ رودی
تویی که شعر شکفتن به گوش غنچه سرودی
تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید
خوب امتحان پس داد اگر داغِ پدر دید...
در نالۀ ما شور عراقی ماندهست
در خاطره یک باغ اقاقی ماندهست
چون او کسی به راه وفا یاوری نکرد
خون جگر نخورد و پیامآوری نکرد
اینجا که بال چلچله را سنگ میزنند
ماهِ اسیر سلسله را سنگ میزنند
با سری بر نی، دلی پُر خون، سفر آغاز شد
این سفر با کولهباری مختصر آغاز شد
من ماندم و مرغ سحر و نوحهگریها
اندوه پرستو، غم بیبالوپریها
با خودش میبرد این قافله را سر به کجاها
و به دنبال خودش این همه لشکر به کجاها
خورشید سامرا و کریم جهان تویی
ما را بده پناه، که کهف امان تویی