معراج تکلم است امشب، صلوات
ذکر لب مردم است امشب: صلوات
دلدادۀ عشق، از صفاتش پیداست
صدق سخن از صبر و ثباتش پیداست
چه حرفهای زلالی که رودهای روانند
چه نورها، چه سخنها که با تو در جریانند
پیچیده شمیم ندبه و عهد و سمات
طوفانزدگان! کجاست کشتی نجات؟
خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
دارد از جایی بشارتهای پنهان میدهد
بیشتر نهج البلاغه بوی قرآن میدهد
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا
همیشه در میان شادی و غم دوستت دارم
چه شعبانالمعظم، چه محرّم دوستت دارم
امشب که به نام عشق، آغاز شدهست
دنیا پر از آوازۀ اعجاز شدهست
امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است
یوسفی رفتهست، آری وضع کنعان، روشن است
هر چند دعای عاشقان پر دارد
زیباییِ پرواز کبوتر دارد
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام
جامی بزن از می طَهور صلوات
فیضی ببر از فیض حضور صلوت
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی
دارد دل ما راه نجاتی دیگر
در مشهد و در قم، عتباتی دیگر
بی مهر نبی و آل او دل، دل نیست
در سینه به غیر مشتی آب و گل نیست
امام رو به رهایی عمامه روی زمین
قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین
در مِهر پیامبر حیات است حیات
در نور هدایتش نجات است نجات