سرو است و به ایستادگی متهم است
از شش جهت آماج هزاران ستم است
با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
بر شانۀ یارش بگذارد سر را
بردارد اگر او قدمی دیگر را
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
دلدادۀ عشق، از صفاتش پیداست
صدق سخن از صبر و ثباتش پیداست
این ابر پُر از بهار مهمانِ شماست
صبح آمده و نسیم، دربانِ شماست
تيغيم که در فراز، رعبانگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
اصحاب حسین در خطر، میمانند
امثال حبیب بیشتر میمانند
سبزیم که از نسل بهاران هستیم
پاکیم که از تبار یاران هستیم
پر شور و شکوه، بهمنی تازه رسید
در جان وطن بهار امید دمید
ای حضرت خورشید بلاگردانت
ای ماه و ستاره عاشق و حیرانت
خورشید که بوسه بر رخ خاور زد
در سینه دلش مثل پرستو پر زد
هر کس که شود پاک سرشت از اینجاست
تعیین مسیر سرنوشت، از اینجاست
دل را نظر لطف تو بیتاب کند
مس را به خدا، طلا کند، آب کند
یک لحظه به فکر هستی خویش نبود
دنیاطلب و عافیتاندیش نبود
اینان که ز عرصۀ بلا میگذرند
با زمزمۀ سرود «لا» میگذرند
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
کی غیرت مردانۀ ما بگذارد
دشمن به حریم خانه پا بگذارد؟