حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان