عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
با خزان آرزو حشر بهارم کردهاند
از شکست رنگ، چون صبح آشکارم کردهاند
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
نورِ جان در ظلمتآبادِ بدن گم کردهام
آه از این یوسف که من در پیرهن گم کردهام
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند