ای شهید بیگناه
ای شهید مشهد چراغ
ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
شنیدم از لب باد صبا حسین حسین
نوای ما، دم ما، شور ما، حسین حسین
فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
حسود حُسن تو برگ گل است، شبنم هم
اسیر عصمت تو آسیهست، مریم هم
دست ابوسفیان کماکان در کمین است
اما جواب دوستان در آستین است
روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی:
«یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی...
چه خوب آموختی تحت لوای مادرت باشی
تمام عمر زیر سایۀ تاج سرت باشی
بیهوده مکن شکایت از کار جهان
اسرار نمیشوند همواره عیان
از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد
فقط خداست که از کار او خبر دارد
ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺳﻼﻣﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ
از نسل حیدری و دلاورتر از تو نیست
یعنی پس از علی، علیاکبرتر از تو نیست
از خدا آمدهام تا به خدا برگردم
پس چرا از سفر کربوبلا برگردم
اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده
ولی مسیر من و او به هم نیفتاده
باید که تو را حضرت منان بنویسد
در حد قلم نیست که قرآن بنویسد
هر منتظری که دل به ایمان دادهست
جان بر سر عشق ما به جانان دادهست
قلبی که در آن، نور خدا خواهد بود
در راه یقین، قبلهنما خواهد بود
در ماه خدا که فصل ایمان باشد
باید دل عاشقان، گلافشان باشد
با دستِ بسته است ولی دستبسته نیست
زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست