ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
شبی هم این دل ما انتخاب خواهد شد
برای خلوت اُنست خطاب خواهد شد
هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
عطش از خشکی لبهای تو سیراب شده
آب از هُرم ترکهای لبت آب شده
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشمانتظارت از دم افطار مانده است
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
قحطی عشق آمده باران بیاورید
باران برای اهل بیابان بیاورید
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
خبری میرسد از راه، خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
آنان که مشق اشک مرتب نوشتهاند
با خط عشق این همه مطلب نوشتهاند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
ای آنکه نیست غیر خدا خونبهای تو!
خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو
باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
دنیای بیامام به پایان رسیده است
از قلب كعبه قبلۀ ایمان رسیده است