هله! ای باد که از سامره راهی شدهای
از همان شهر پر از خاطره راهی شدهای
داغ تو در سراچۀ قلبم چه میکند؟
در این فضای کم غم عالم چه میکند؟
ای کاش غیر غصۀ تو غم نداشتیم
ماهی به غیر ماه محرم نداشتیم
قلم چو کوه دماوند سخت و سنگینبار
ورق کبوتر آتش گرفتهای تبدار
بیتو چه کند مولا؟ یا فاطمة الزهرا
افتاده علی از پا، یا فاطمة الزهرا
تا آمدی کمی بنشینی کنارمان
تقدیر اشاره کرد به کم بودن زمان
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
میوزد در کربلا عطر حضور از قتلگاه
میکند انگار خورشیدی ظهور از قتلگاه
فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان
حیرتفزای طور شود جلوهزارمان
امشب تمام مُلک و مَلک در ترنم است
چون موسم دمیدن خورشید هفتم است
دلم از شبنشینیهای زلفش دیر میآید
مسیرش پیچ در پیچ است و با تأخیر میآید
روی تو را ز چشمۀ نور آفریدهاند
لعل تو از شراب طهور آفریدهاند
دلی كه خانۀ مولا شود حرم گردد
كز احترام علی كعبه محترم گردد
ز اشک، دامن من رشک آسمان بودهست
پر از ستاره چو دامان کهکشان بودهست
میزد به رُخم ولی، ولی را میکشت
آن مظهر ذات ازلی را میکشت
کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده؟
در دل دریای دشمن بیمحابا ایستاده؟
در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت
هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت
آتش چقدر رنگ پریدهست در تنور
امشب مگر سپیده دمیدهست در تنور؟
ای جان جهان، عیان تو را باید دید
با دیدهٔ خونفشان تو را باید دید
ما حلقه اگر بر در مقصود زدیم
از بندگی حضرت معبود زدیم
تو را اینگونه مینامند مولای تلاطمها
و نامت غرش آبی آوای تلاطمها
چون وجود مقدس ازلی
شاهد دلربای لم یزلی
چون بر او خصم قسم خوردۀ دین راه گرفت
بانگ برداشت، مؤذّن كه: خدا! ماه گرفت
ای کوی تو، کعبۀ خلایق
طالع ز رخ تو، صبح صادق