بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته...
بیرون ببر ای آسمان از محفل من ماه را
کز آتش دل کردهام روشن، چراغ آه را
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد
دیده شد دریای اشک و، عقده از دل وا نشد
ماه گم گردید و امشب هم اجل پیدا نشد
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش
سرم خاک کف پای حسین است
دلم مجنون صحرای حسین است
پرواز آسمانی او را مَلک نداشت
ماهی که در اطاعت خورشید شک نداشت
مرگ من بود دمی کز تو جدایم کردند
در همان گوشۀ گودال فدایم کردند
خبر پیچید تا کامل کند دیگر خبرها را
خبر داغ است و در آتش میاندازد جگرها را
ای همه خلق جهان، شاهد یکتایی تو
دل ما، بیتِ الهی ز دلآرایی تو
ای زینب ای که بیتو حقیقت زبان نداشت
خون آبرو، محبّت و ایثار، جان نداشت
کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد
چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد
گرفته جان نفسم در ثنای حضرت هادی
دُر سخن بفشانم به پای حضرت هادی
کس بهغیر از تو نخواهم چهبخواهی چهنخواهی
باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی
به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
به نسخه نیست نیازی طبیب را ببرید
برای مرگ علی دست بر دعا ببرید
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
ای بر تو سلام آمده از داور هستی
بگذشته در آیین نبی از سر هستی
باز روگرداندم از تو، باز رو دادی به من
با همه بیآبرویی آبرو دادی به من
ای بهشتِ قُربِ احمد، فاطمه!
لیلةالقدر محمد، فاطمه!
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود
شیطان به بیت حیّ تعالی چه میکند؟
آتش به گرد خانۀ مولا چه میکند؟