تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
ای شهید بیگناه
ای شهید مشهد چراغ
هله! ای باد که از سامره راهی شدهای
از همان شهر پر از خاطره راهی شدهای
داغ تو در سراچۀ قلبم چه میکند؟
در این فضای کم غم عالم چه میکند؟
شنیدم از لب باد صبا حسین حسین
نوای ما، دم ما، شور ما، حسین حسین
ای کاش غیر غصۀ تو غم نداشتیم
ماهی به غیر ماه محرم نداشتیم
قلم چو کوه دماوند سخت و سنگینبار
ورق کبوتر آتش گرفتهای تبدار
حسود حُسن تو برگ گل است، شبنم هم
اسیر عصمت تو آسیهست، مریم هم
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
تا آمدی کمی بنشینی کنارمان
تقدیر اشاره کرد به کم بودن زمان
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
باید به همان سال دهم برگردیم
با بیعت در غدیر خم برگردیم
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی:
«یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»
هم تو هستی مقابل چشمم
هم غمت کرده دل به دل منزل
رسیدم دوباره به درگاه شاهی
چه شاهی که دارد ز شاهان سپاهی...
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
تو را اینگونه مینامند مولای تلاطمها
و نامت غرش آبی آوای تلاطمها
وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد
باید که تو را فاطمه مادر شده باشد
بگو که یکشبه مردی شدی برای خودت
و ایستادهای امروز روی پای خودت
جایی که کوه خضر به زحمت بایستد
شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد