از شبنم اشک گونههامان تر بود
تشییع جنازۀ گلی پرپر بود
ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
عمری به اسارت تو بودم ای مرگ
لرزان ز اشارت تو بودم ای مرگ
تو مثل کوی بنبستی، دل من!
تهیدستی، تهیدستی، دل من!
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
دستهگلها دستهدسته میروند از یادها
گریه كن، ای آسمان! در مرگ توفانزادها
آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را
انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را
شب است و سکوت است و ماه است و من
فغان و غم و اشک و آه است و من
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
سلامٌ علی آل طاها و یاسین
سلامٌ علی آل خَیرِ النَّبِیِّین
در کالبد مرده دمد جان چو مسیحا
آن لب که زمینبوسی درگاه رضا کرد
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
گل اشکم شبی وا میشد ای کاش
همه دردم مداوا میشد ای کاش
سالی گذشت و باغ دلم برگ و بر نداشت
من ماندم و شبی که هوای سحر نداشت
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم
آه میکشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار