مادر! خداوند تو را در جوار رحمت خویش قرار دهد، تو پس از مادرم در حق من مادری کردی، خود گرسنه بودی ولی مرا سیر کردی، از لباسی برخوردار نبودی ولی مرا لباس میپوشاندی، خود از غذای مطبوع و دلپذیر استفاده نکردی، ولی آن را به من خوراندی، و این کار را برای رضای خدا و پاداش آخرت انجام…
یادداشت
واى بر تو ای مدینه! مرا ديگر مادر پسران مخوان... كه مرا به ياد شيران بيشهام میاندازى... من پسرانى داشتم که به خاطر آنان مرا امالبنین میخواندند... ولی امروز دیگر پسری ندارم... چهار پسر که مانند عقابهای کوهسار بودند... و با بريده شدن رگ حيات، به مرگ پيوستند...
خطبۀ فراموش نشدنی زینب کبری در بازار کوفه یک حرف زدن معمولی نیست؛ یک تحلیل عظیم از وضع جامعۀ اسلامی در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیقترین و غنیترین مفاهیم در آن شرائط بیان شده است.
هنگام بازگشت کاروان حسینی به مدینه، حضرت امّكلثوم(علیهاالسلام) میگریست و این اشعار را میخواند:
مَدِينَةَ جَدِّنَا لَا تَقْبَلِينَا
فَبِالْحَسَرَاتِ وَ الْأَحْزَانِ جِئْنَا
ای شهر جدّ ما! ما را مپذير كه ما با اندوه و حسرت آمديم
آنها که مکتب تشیع را از بیرون نگاه کردهاند نه از درون، گاه بر عزاداریها و اشک و نالههای آن خرده گرفتهاند و زبان به طعنه و استهزا گشودهاند. اما این غم، با نگاه از درون خیمهی برافراشتهی سیدالشهدا(علیهالسلام) چهرهی دیگری دارد و آنان که به این خیمه راه یافتهاند حاضر…
با آن که شعر، عرصه بیان عواطف است نه افکار؛ اما میتواند با هنرنماییهای شاعر، به فضایی تبدیل شود برای مواجهه با مخالفان و منکران یک حقیقت؛ آنگاه که شاعر با استدلالهای هنری احتجاج کند و با بیان حسی و تاثیرگذارش مخاطب یا منکر را اقناع نماید.
شعر احمد عزیزی، به ویژه در اوایل و اواسط دهۀ هفتاد، برای بسیاری از شاعران جوان و نوپای، کارآمد و مشکلگشا بوده است. جوانهایی که در چنبرۀ سنتِ نهادینهشده در متون آموزشی مدارس و دانشگاهها از شمع و پروانه و ساغر و پیمانه سخن میگفتند، بهناگاه با شعر او وارد فضایی دیگر میشدند.
در انتخاب زبان محاوره باید به این نکته توجه داشت که صرف به کارگیری کلمات با نُرم محاوره و کوچه بازاری، کافی نیست بلکه شعر باید از ضرب المثلها و فرهنگ اصطلاحات مردمی و ادبیات بومی سرشار باشد. دیگر آنکه به کارگیری اصطلاحات عامیانه نباید با تغییر واژگانی توسط شاعر همراه باشد.
تعامل شاعر و مداح بسته به این که چگونه مدیریت شود، میتواند برکات یا خطرات فراوانی برای شعر هیأت داشته باشد. این تعامل در شعر امروز هیأت ردپای زیادی از خود به جا گذاشته است.
از امتیازات شعر هیأت بهرهگیری از ظرفیتهای فراوان قالبهای متفاوت شعری است. شاید در شعر رسمی ما بحرطویل قالب کارآمدی نباشد، اما در شعر هیأت ظرفیت حماسی خوبی دارد و شاعران نیز از این ظرفیت استفادههای خوبی کردهاند. یا قالبهای بلند در دنیایی که عصر شعر کوتاه نامیده میشود…
مداح و شاعر باید بدانند که شعر و قول فلان مداح سند تاریخی نیست و هر یک از این دو باید مطالعات تاریخی داشته باشند. بسیار پیش آمده که از مداحی پرسیده میشود فلان روضۀ تو چه سندی دارد و جواب میدهد سندش فلان شعر است و از شاعر میپرسند سند شعر تو چیست میگوید حرف فلان روضهخوان...
رسالتمندی شاعر نسبت به موضوعات مورد نیاز جامعه و امر به معروف و نهی از منکر، متأسفانه در شعر امروز هیأت چندان مشهود نیست؛ حال آنکه در میراث ادبی ما سابقۀ درخشانی دارد و اتفاقاً مناسبترین جا برای ارائۀ اشعاری از این دست، میتوانند هیآت مذهبی باشند.
از رسالتهای بزرگ شاعران ولایی، بیان مظلومیتها و مصائب اهلبیت است. نگاهی به روایات فراوان دربارۀ لزوم اشک ریختن بر مصائب اهلبیت و پاداش سرودن در این زمینه، اهمیت این رسالت را به خوبی روشن میکند.
بر فرض که قائل شدن مقام ربوبی برای اهلبیت غلوّ به شمار نیاید، باید پرسید که حتی اگر این حضرات در جایگاه خدا باشند، در نهایت خدا چه توقعی از بندگان خود غیر از اطاعت و عبادت و پرهیز از محرمات و انجام واجبات دارد؟
چنانچه شعر دهۀ هشتاد و نود را با شعر دهۀ پنجاه و شصت مقایسه کنیم، خواهیم دید که علیرغم اتفاقات خوب زبانی، فرمی و... در دهههای اخیر؛ از نظر دستورمندی و استحکام زبانی، شعر امروز ما نسبت به گذشتۀ نه چندان دور تنزل مشهودی داشته است.
از میان گونههای شعر آیینی و ولایی آنچه در این سالها تشخص بیشتری یافته، شعر هیأت است. شعر هیأت را میتوان پرمخاطبترین گونۀ شعر در کشور دانست که مخاطب آن در بعضی ایام سال به میلیونها نفر دارد.
گاهی یک مهآلودگی دلپذیر هم در سرودهها میتوان یافت که آدمی را برای پیش رفتن بیشتر در این مه و دیدن کامل شبحی که از لابهلای آن خود را نشان میدهد، ترغیب میکند. البته مسألۀ مهم این است که شبحی را بتوان دید و آن شبح چنان جذاب باشد که ما را به حرکت وادارد.
ما نباید گمان بریم اگر یک چیزی خوب است، حتماً زیادش خوبتر خواهد بود. در بسیاری از امور ذوقی، این حدّ وسط است که خوب است و نه کرانهها. همانگونه که گوش انسان موجهایی با بسامدهایی خاص را تشخیص میدهد، ذهن او نیز در برابر میزان خاصی از نوآوری و خلّاقیت حساسیت خوبی نشان میدهد.
رباعی قالبی است با یک جاذبۀ صوری خاص و قابلیتهای کاربردی ویژه که در دیگر قالبها نمیتوان یافت. رباعی تنها قالب جاافتادۀ شعر کوتاه در میان قالبهای کهن ماست و به همین سبب برای بیان نکتههای موجز ولی پر معنی قابلیت دارد.
ما شاید بدین توجیه و یا بهانه که «کار شعر، پند و موعظه نیست» شعر را از بسیاری از وظایف آن سبکدوش کردهایم، همچنان که گفتهایم «کار شعر، داستانسرایی نیست»، «کار شعر، خطابۀ سیاسی نیست»، «کار شعر، تبریک و تسلیت نیست». نتیجۀ مستقیم این شانهخالی کردنها، فقیر شدن شعرهای ما از نظر…