ذلیل شد امیریاش، صغیر شد کبیریاش
شکسته شد توهّمِ شکستناپذیریاش
ﺁﺗﺶ، ﮔﻠﻮﻟﻪ، ﺳﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
ﺟﺎﯼ ﻗﻠﻢ، ﺗﻔﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
خیرخواه توام از نور سخن میگویم
از هراسِ شب دیجور سخن میگویم
گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
تو سرزمین مقدس تو باصفا بودی
تو جلوهگاه مقامات انبیا بودی
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
جمعه برای غربت من روز دیگریست
با من عجیب دغدغۀ گریهآوریست
یا مُغِیثَ الْمُذنِبین مُعْطِی السّؤال
یا انیسَ العارفین، یا ذوالجلال
خداوندا به ذات کامل خویش
به دریاهای لطف شامل خویش
ای دوای درون خستهدلان
مرهم سینۀ شکستهدلان
خدایا رحمتی در کار من کن
به لطف خود هدایت یار من کن
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
خدایا به جاه خداوندیات
که بخشی مقام رضامندیات
بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گل
غصه آوردهام، غم آوردم
باز شرمندهام کم آوردم
ای ز پیدایی خود بس ناپدید
جملۀ عالم تو و کس ناپدید
خداوندا در این دیرینه منزل
دری نشناختم غیر از در دل
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما
خدایا دلی ده حقیقتشناس
زبانی سزاوار حمد و سپاس
روزههایم اگرچه معیوب است
رمضان است و حال من خوب است