من به غمهای تو محتاجتر از لبخندم
من به این ناله به این اشک، ارادتمندم
چندین ستاره در حرم آن شب شهید شد
شب آنچنان گریست که چشمش سفید شد
آسمان را پهن میکردی به هنگام نماز
تا که باشد کهکشان با خاک پایت همتراز
مینویسند جهان چهرۀ شادابی داشت
هر زمان محضر او قصد شرفیابی داشت
با زخمهای تازه گل انداخت پیکرش
تسلیم شد قضا و قدر در برابرش
مشعلی در دست آمد راه را پیدا کند
قطره میآمد که خود را بخشی از دریا کند
سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
سیر من سیر الیالله است تا مقصد تویی
کیستم؟ دست نیازم، لطف بیش از حد تویی
چه ابرها که خسیساند و دشت خشکیدهست
و قرنهاست گلی در زمین نروییدهست
چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد
کعبه لبخند به لب، محو تماشای تو شد
پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
لب باز کردی تا بگویی اَوّلینی
آری نخستین پیرو حبلالمتینی
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
دیدن یک مرد گاهی کار طوفان میکند
لحظهای تردید چشمت را پشیمان میکند
داشت میگفت خداحافظ و مادر میسوخت
آب میریخت ولی کوچه سراسر میسوخت
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
پایان یکیست، پنجرهٔ آسمان یکیست
خورشید بین این همه رنگینکمان یکیست
پرواز آسمانی او را مَلک نداشت
ماهی که در اطاعت خورشید شک نداشت
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود