خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
گویند فقیری به مدینه به دلی زار
آمد به درِ خانۀ عبّاس علمدار
دیگر نبود فرصتِ راز و نیاز هم
حتی شکسته بود دلِ جانماز هم
عرض حاجت با تو دارم یا امام عسکری
ای خدایت داده بر خلق دو عالم برتری
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
امشب که با تو انس به ویران گرفتهام
ویرانه را به جای گلستان گرفتهام
افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش
همیشه تا که بُوَد بر لب مَلَک تهلیل
هماره تا که بشر راست ذکر ربّ جلیل
طبع و سخن و لوح و قلم گشته گهربار
در مدح گل باغ علی، میثم تمار
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام
وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام
هفته، مجال هفت قدم مهربانی است
شنبه شروع همدلی و همزبانی است
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
مَردمِ كوچههای خوابآلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شبگریههای نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
ای ماه آسمانی ماه خدا حسن!
خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن!
بر عفو بیحسابت این نکتهام گواه است
گفتی که یأس از من بالاترین گناه است
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
گرچه سوز همه از آتش هجران تو بود
رمز آزادی توحید به زندان تو بود
قطرهام اما به فکر قطره ماندن نیستم
آنقدَر در یاد او غرقم که اصلاً نیستم
سلام ما به تو، ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو، ای مریم چهار مسیح...
ای که شجاعت آورَد چهره به خاک پای تو
بسته به خانه تا به کی؟ دست گرهگشای تو
میبارد از چشمهایم باران اشکی که نمنم
شد آبشاری پریشان، رودی که پاشیده از هم
بیمارت ای علیجان، جز نیمهجان ندارد
میلی به زنده ماندن، در این جهان ندارد
بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته...