تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
باید که برای تو سرِ دار بمیرم
یکباره به پایت صد و ده بار بمیرم
ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی
با پرچم سیاه به همراه هیأتی
مگر اندوه شبهای علی را چاه میفهمد؟
کجا درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
دست مرا گرفت شبیه برادری
گفتم سلام، گفت سلام معطری
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم