ای ماه آسمانی ماه خدا حسن!
خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن!
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود
وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد
باید که تو را فاطمه مادر شده باشد
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
یکی ز خیل شهیدان گوشهٔ چمنش
سلام ما برساند به صبح پیرهنش
آمدیم از سفر دور و دراز رمضان
پی نبردیم به زیبایی راز رمضان
برخاست، که عزم و استواری این است
بنشست، که صبر و بردباری این است
کنار من، صدف دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان، پدر پدر نکنید
ای خواب به چشمی که نمیخفت بیا
ای خنده به غنچهای که نشکفت بیا
به نسخه نیست نیازی طبیب را ببرید
برای مرگ علی دست بر دعا ببرید
اگرچه زخم به فرقش سه روز منزل داشت
علی جراحت سر را همیشه در دل داشت
علی آن شیر خدا، شاه عرب
الفتی داشته با این دل شب
دوش بر فرق تو شمشیر فرود آمده بود
سنگ بر آینۀ اصل وجود آمده بود
وقت پرواز آسمان شده بود
گوئیا آخر جهان شده بود
روی زمین نگذاشتی شبها سر راحت
وقتی که دیدی مستمندی را سر راهت
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
ای زندۀ نماز و شهید دعا علی
ای جلوۀ جمال تو نور خدا علی
علی آن صبح صادق، آن شب قدر
علی شرح «اَلَم نَشرَح لَک صَدر»
ناله كن اى دل به عزاى على
گریه كن اى دیده براى على
خدا مرا ز ولای علی جدا نکند
من و خیال جدایی از او؟ خدا نکند