باز غم راه نفس بر قلب پیغمبر گرفت
باز از دریای ایمان، آسمان گوهر گرفت
شبیه ذره از خورشید میگیرم صفاتم را
و قطرهقطره از حوض حرم آب حیاتم را
ای حریمت رشک جنّات النّعیم
خطّ تو خطّ صراطالمستقیم
ای آفتاب فاطمه، در شهر ری مقیم
ری طور اهل دل، تو در آن موسی کلیم
برای از تو سرودن، زبان ما بستهست
که در برابر تو، شعر، دست و پا بستهست
دریا بدون ماه تلاطم نمیکند
تا نور توست، راه کسی گم نمیکند
رو به زیبایی او چشم تماشاست بلند
سمت بخشندگیاش دست تمناست بلند
تا صبح علی بود و مناجات شَبش
در اوج دعا روح حقیقتطلبش
پیغمبر و زهرا و حیدر یک وجودند
روز ازل تصویر یک آیینه بودند
بر مزاری نشست و پیدا شد
حس پنهان مادر و فرزند
حیا به گوشۀ آن چشم مست منزل داشت
وفا هزار فضیلت ز دوست در دل داشت
تا بر شد از نیام فلق، برق خنجرش
برچید شب ز دشت و دمن تیره چادرش
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
امشب حرم خدا حرم شد
از مقدم یار محترم شد
در قبلهگه راز فرود آمد ماه
یا زادگه علی بود بیتالله
ای دانش و کمال و فضیلت سه بندهات
دشمن گشادهرو، ز گلستان خندهات
دل در صدف مهر علی، دل باشد
جانها به ولایش متمایل باشد
بر عفو بیحسابت این نکتهام گواه است
گفتی که یأس از من بالاترین گناه است
نرسد اگر به على كسى، به كجا رود؟ به كجا رسد؟
به خدا قسم كه اگر كسى، به على رسد، به خدا رسد
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
نور فلک از جبین تابندۀ اوست
سرداریِ کائنات زیبندۀ اوست
باز هم آب بهانه شد و یادت کردم
یادت افتادم و با گریه عبادت کردم
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد
دنیای بیامام به پایان رسیده است
از قلب كعبه قبلۀ ایمان رسیده است