آیا چه دیدی آن شب، در قتلگاه یاران؟
چشم درشت خونین، ای ماه سوگواران!...
فرق مادر شهید
با تمام مادران دیگر زمین
ببین، تاریخ در تکرار ماندهست
جهان در حسرت بسیار ماندهست
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشتۀ حیدر هنوز هست
محبوبۀ ذات پاک سرمد زهراست
جان دو جهان و جان احمد زهراست
با گام تو راه عشق، آغاز شود
شب با نفس سپیده دمساز شود
کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در
سینۀ آیینه را میشد سپر دیوار و در
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست
تحمّل غم هجر تو، در توانش نیست
دمید گرد و غبار سپاهیان سحر
گرفت قلعۀ شب را طلیعۀ لشکر
به دل بغضی هزاران ساله دارم
شبیه نی، هوای ناله دارم
شب است و سکوت است و ماه است و من
فغان و غم و اشک و آه است و من
بهار، سفرۀ سبزیست از سیادت تو
شب تولّد هستیست یا ولادت تو؟
به بوسه بر قدمت چشم من حسادت داشت
به حیرتم که چرا خاک این سعادت داشت؟
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
جاریست در زلالی این دشت آسمان
با این حساب سهم زمین «هشت آسمان»
آن نور همیشه منجلی فاطمه است
سرّ ابدی و ازلی فاطمه است
باز درهای عنایت همه باز است امشب
شب قدر است و شب راز و نیاز است امشب