شادی هر دو جهان بیتو مرا جز غم نیست
جنت بیتو عذابش ز جهنم کم نیست
الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
نبی به تارک ما تاج افتخار گذاشت
برای امت خود فخر و اقتدار گذاشت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
صحنهای بس جانفزا و دلنشین دارد بقیع
رنگوبو از لالههای باغ دین دارد بقیع
از روى حسین تا نقاب افکندند
در عالم عشق، انقلاب افکندند
ای قدر تو بر مردم دنیا پنهان
چون گوهر در سینۀ دریا پنهان
جاریست چو باران عرق شرم به رویم
از عفو تو یا از گنه خویش بگویم؟
به خودنماییِ برگی، مگو بهار میآید
بهار ماست سواری که از غبار میآید
سلامٌ علی آلِ طاها و یاسین
به این خلق و این خوی و این عزّ و تمکین
بوی گل از سپیده میآید
اشک شوقم ز دیده میآید
من در بر کشتی نجات آمدهام
در ساحل چشمۀ حیات آمدهام
پس رهسپار جادۀ بیتالحرام شد
شصتوسه سال فرصت دنیا تمام شد
امشب شکوه عشق جهانگیر میشود
روح لطیف عاطفه تصویر میشود
تا نشکفد بر پای ما زنجیرهای تازهای
رویید بر دستان ما شمشیرهای تازهای
باز غم راه نفس بر قلب پیغمبر گرفت
باز از دریای ایمان، آسمان گوهر گرفت
ای آینهدار پنج معصوم!
در بحر عفاف، دُرّ مکتوم
کشتند تو را، آه، در آغوش دماوند
سخت است در آغوش پدر، کشتن فرزند
نوحهسُرای حریم قدس تو هستی
مویهکناناند انبیا و ملائک
زینب که على با جلوات دگرىست
زهراى بتول در حیات دگرىست
چه بود ذکر عارفان؟ علی علی علی علی
چه بود روشنای جان؟ علی علی علی علی
یک عمر دلم غصۀ مولا خوردهست
تا حکم شهادت من امضا خوردهست
ای حریمت رشک جنّات النّعیم
خطّ تو خطّ صراطالمستقیم