فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد
چهل غروب جهان خون گریست در غم رویت
چهل غروب، عطش سوخت، شرمسار گلویت
بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
امشب شکوه عشق جهانگیر میشود
روح لطیف عاطفه تصویر میشود
مردم که شهامت تو را میدیدند
خورشید رشادت تو را میدیدند
با کلامُ اللهِ ناطق همکلام!
ای سکینه! بر کراماتت سلام!
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
ای مرهم زخم دل و غمخوار پدر!
هم غمخور مادری و هم یار پدر
ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهرهاش ز عصمت و عفت نقاب بود
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
ماه مولا شد حدیث طیر را با ما بخوان
در ولایش آشنا و غیر را با ما بخوان
سلام فاطمه، ای جلوۀ شکیبایی
که نور حُسن تو جان میدهد به زیبایی