ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
تيغيم که در فراز، رعبانگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
ای کعبه به داغ ماتمت نیلیپوش!
وز تشنگیات فرات در جوش و خروش
شب تا به سحر نماز میخواند علی
با دیدۀ تر، نماز میخواند علی
دریاب از این همه پراکندگیام
عمریست که شرمندۀ این بندگیام
خونین پَر و بالیم؛ خدایا! بپذیر
هرچند شکستهایم، ما را بپذیر
بازآمدهای به خویشتن میطلبم
سیرآمدهای ز ملک تن میطلبم
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
کی غیرت مردانۀ ما بگذارد
دشمن به حریم خانه پا بگذارد؟
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام