ماییم و شکوهِ نصر انشاءالله
قدس است و شکستِ حصر انشاءالله
با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
با فرق شکسته، دل خون، چهرۀ زرد
از مسجد کوفه باز میگردد مرد
ای بال و پر و پهنه و پرواز حسین
ای خون خدا خون سرافراز حسین
موعود خدا، مرد خطر میخواهد
آری سفر عشق، جگر میخواهد
پیوسته نماز در قیام است حسین
هفتاد و دو حج ناتمام است حسین
دیدیم میانِ سبزهها رنگ تو را
در جاریِ جویبار، آهنگِ تو را
گنجشکان باغ را اجابت کردند
از باغ پس از خزان عیادت کردند
سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
ایمان که به مرزِ بینهایت برسد
هر لحظه به صاحبش عنایت برسد
آهن شدهایم و دلمان سنگ شده
دلسنگی ما بی تو هماهنگ شده
از روى حسین تا نقاب افکندند
در عالم عشق، انقلاب افکندند
یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
از جاری لطف آسمانها میگفت
از رحمت بیکران دریا میگفت
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
وقتی در خانۀ علی میلرزد
دنیا به بهانۀ علی میلرزد
ای «در» تو عجب معرفت آموختهای
یکسینه سخن داری و لب دوختهای
تا اشک به روی گونهات گل میکرد
باران به نگاه تو توسل میکرد
معراج تکلم است امشب، صلوات
ذکر لب مردم است امشب: صلوات
ای صبح که خورشید به شام تو گریست
آفاق به پاس احترام تو گریست