همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
دلت زخمی دلت آتشفشان بود
نگاهت آسمان بود، آسمان بود
برای ما نگاهت آفتاب است
چراغان کردن دنیا ثواب است
سلام ای طبیب طبیبان سلام
سلام ای غریب غریبان سلام
هنوز از تو گرم است هنگامهها
بسی آتش افتاده در جامهها
تو قرآن خواندی و او همزمان زد
زبانم لال هی زخم زبان زد
عقولٌ قاصرٌ عن کُنهِ مَجدِه
وَ اَنعَمنا و فَضَّلنا بِحَمدِه
من و دل، شیعۀ دردیم مولا!
بدون تو چه میکردیم مولا!
شبیه گل، سرشتی تازه دارم
هوای سرنوشتی تازه دارم
در آغوش آیینهها بودهام
نمیدانی ای دل کجا بودهام
ببین، تاریخ در تکرار ماندهست
جهان در حسرت بسیار ماندهست
من و آوازۀ برگشتن تو
دلی اندازۀ برگشتن تو
کسی اینگونه شیدایی نکردهست
شبیه من شکیبایی نکردهست
جهان در حسرت آیینه ماندهست
گرفتار غمی دیرینه ماندهست
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
نمیجنبد ز جا مرداب کوفه
چه دلگیر است و سنگین، خواب کوفه
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
خوش آن عاشق که در رازش تو باشی
همه سوز و همه سازش تو باشی
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
نگاهی گرم سوی کودکانش
نگاه دیگری با همزبانش
فقط از شعله و مسمار گفتیم
از آشوب در و دیوار گفتیم
زبان با نام زهرا خو گرفتهست
گل یاس آبرو از او گرفتهست