بعد از اینکه دفن شد آن شب پیمبر در سکوت
سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت
صدای لرزش مسجد به چشم میآمد
چه میگذشت که رحمت به خشم میآمد
برای خواندن اول یاد میگیرند الفبا را
الفبا یافتم در متن قرآن نام زهرا را
گرفتارم گرفتارم اباالفضل
گره افتاده بر کارم اباالفضل
همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
ای نبیطلعت، ای علیمرآت
وی حسنخصلت، ای حسینصفات
رسید صاعقه و شیشۀ گلاب شکست
شب از در آمد و پهلوی آفتاب شکست
از جاری لطف آسمانها میگفت
از رحمت بیکران دریا میگفت
وقتی در خانۀ علی میلرزد
دنیا به بهانۀ علی میلرزد
ای «در» تو عجب معرفت آموختهای
یکسینه سخن داری و لب دوختهای
در حریم خانه ماندی اعتکاف این است این
سوی مسجد شعلهور رفتی، مصاف این است این
تا اشک به روی گونهات گل میکرد
باران به نگاه تو توسل میکرد
سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
فاطمه مادر حسین و حسن
گله کرد از وصال شیرازی
با دیدن تو به اشتباه افتادند
آنها که سوی فرات راه افتادند
رویش را قرص ماه باید بکشد
چشمانش را سیاه باید بکشد
هان این نفس شمرده را قطع کنید
آری سر دلسپرده را قطع کنید
آن تشنهلبی که منصب سقّا داشت
وقتی به حریم علقمه پای گذاشت
روزی که عطش به جان گلها افتاد
از جوش و خروش خویش، دریا افتاد
تو با آن خستهحالی برنگشتی
دگر از آن حوالی برنگشتی
خورشید! بتاب و برکاتی بفرست
ای ابر! ببار آب حیاتی بفرست
ای آینهدار پنج معصوم!
در بحر عفاف، دُرّ مکتوم
این لیلۀ قدر است که در حال شروع است
ماه است و درخشندهتر از صبح طلوع است
میزبان تو میشود ملکوت؟
یا ملائک در آستان تواند؟