همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را
همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را
دوباره فتنه شد و مردم امتحان دادند
و باز درس بزرگی به دشمنان دادند
آن شب که سعدی در گلستان گریه میکرد
آن شب که حافظ هم غزلخوان گریه میکرد
هرچه از غم میشود جام بلا سرشارتر
مستی این جام، جان را میکند هشیارتر
زمان از لحظۀ آغاز او چیزی نمیداند
زمین از کهکشان راز او چیزی نمیداند
کیست الله؟ بیا از ولیالله بپرس
مقصد قافله را از بلد راه بپرس
دمی با آه خلوت کن، بگیر ای دل جلا اینجا
بیا سبقت بگیر از خلق، با رنگ خدا اینجا
خوش است لالۀ آغاز سررسید شدن
شهید اول صدسالۀ جدید شدن
هم به در هشدار باید داد هم دیوارها!
صاعقه این بار باشد پاسخ رگبارها
قرار بود از این چشمه آب برداریم
نه اینکه تشنه شویم و سراب برداریم
صد بار اگر شویم فدای تو یاحسین
کاری نکردهایم برای تو یاحسین
گسترده شد در این ولایت خوان هفتم
روزی ایران میرسد از مشهد و قم
اَلسَّلام ای خادم اسلام و قرآن، اَلسَّلام
ای عَلَم در عِلم، ای علامۀ عالیمقام
امتحان کردند مرد امتحان پسداده را
مرد بیهمتای موشکهای فوقالعاده را
بغض کرد و گفت مردم! شعلهها از در گذشت
بر سر دختر چه آمد تا که بابا درگذشت
صاحب اسرار «سُبْحانَ الّذي أَسْرى» علیست...
بین آیات الهی، آیت کبری علیست
یک چله انتظار به پایان رسیده است
پایان شام تیرۀ هجران رسیده است
در آیههای نور، مستور است زهرا
نورٌ علی نورٌ علی نور است زهرا
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد
فرو میخورد بغض در گلو را
عقب میزد پَرِ هر چه پتو را
آرامش دل به قدر بیداری اوست
آرایش گل به شبنم جاری اوست
وضو گرفتهام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زدهام تا كه از منا بنویسم