ای نبیطلعت، ای علیمرآت
وی حسنخصلت، ای حسینصفات
سحر که چلچلهها بال شوق وا کردند
سفر به دشت دلانگیز لالهها کردند
نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست
آهسته از غم تو زمین و زمان شکست
هر دل که سوز عشق تکانش نمیدهد
حق در حریم قرب، مکانش نمیدهد
این صورت سپید، به سرخی اگر رسید
کارم ز اشک با تو به خونِ جگر رسید
عشق، سر در قدمِ ماست اگر بگذارند
عاشقان را سر سوداست اگر بگذارند
سرم را میزنم از بیکسی گاهی به درگاهی
نه با خود زاد راهی بردم از دنیا، نه همراهی
عاشق آن صخرههایم، ماه را هم دوست دارم
کفشهایم کو؟ که من این راه را هم دوست دارم
به پایت ریختم اندوه یک دریا زلالی را
بلور اشکها در کاسۀ ماه هلالی را
خم شدم زیرِخط عشق سرم را بوسید
دمِ پرواز پدر بال و پرم را بوسید
عطر تن پیمبر از این خانه میرود
بال ملک معطر از این خانه میرود
الا که مقدم تو مژدۀ سعادت داشت
به خاکبوسی راهت فرشته عادت داشت
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
سلامٌ علی آل طاها و یاسین
سلامٌ علی آل خَیرِ النَّبِیِّین
در کالبد مرده دمد جان چو مسیحا
آن لب که زمینبوسی درگاه رضا کرد
آمدی در جمع ما، ویرانه بوی گل گرفت
آمدی بام و در این خانه بوی گل گرفت
الا ای سرّ نی در نینوایت
سرت نازم، به سر دارم هوایت
پرنده کوچ نکردهست زیر باران است
اگرچه سنگ ببارد وگرچه طوفان است
مسافرم من و گم کرده کوکب اقبال
نه شوق بدرقه دارم، نه شور استقبال
هفتاد و دو آیه تابناک افتادهست
هفتاد و دو لاله سینهچاک افتادهست
روزی که حسین عشق را معنا کرد
صد پنجره رو به آسمانها وا کرد
یکی ز خیل شهیدان گوشهٔ چمنش
سلام ما برساند به صبح پیرهنش
الا که نور و صفا آفتاب از تو گرفت
ستاره سرعت سِیْر و شتاب از تو گرفت