اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند
اول به جان گمشدۀ خود دعا کنند
عشق با نامِ شما درصددِ تاختن است
نام تو معنی دل بردن و دل باختن است
نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست
آهسته از غم تو زمین و زمان شکست
ای بزرگ خاندان آبها
آشنای مهربان آبها
غرقۀ شک! غرق باور شو که چندان دیر نیست
در شط باور شناور شو، که چندان دیر نیست
این صورت سپید، به سرخی اگر رسید
کارم ز اشک با تو به خونِ جگر رسید
شکر خدا دعای سحرها گرفته است
دست مرا کرامت آقا گرفته است
ستاره بود و شفق بود و فصل ماتم بود
بساط گریه برای دلم فراهم بود
امشب تمام مُلک و مَلک در ترنم است
چون موسم دمیدن خورشید هفتم است
ای بهانۀ عزیز!
فرصت دوبارهام!
پر کشیدهام، چه خوب!
میپرم به اینطرف، به آن طرف
دشت
گامهای جابر و عطیّه را
ای به بقیع آمده! هشیار باش
خفته چرا چشم تو؟ بیدار باش
خم شدم زیرِخط عشق سرم را بوسید
دمِ پرواز پدر بال و پرم را بوسید
عطر تن پیمبر از این خانه میرود
بال ملک معطر از این خانه میرود
ای نسیم صبحدم که از کنار ما عبور میکنی
زودتر اگر رسیدی و
آفتاب، پشت ابرهاست
در میانههای راه
پرنده کوچ نکردهست زیر باران است
اگرچه سنگ ببارد وگرچه طوفان است
اینجا فروغ عشق و صفا موج میزند
نور خدا به صحن و سرا، موج میزند
ما حلقه اگر بر در مقصود زدیم
از بندگی حضرت معبود زدیم
چون وجود مقدس ازلی
شاهد دلربای لم یزلی
من به پابوسی تو آمدهام
شهر گلدستههای رنگارنگ
ای کوی تو، کعبۀ خلایق
طالع ز رخ تو، صبح صادق
ای نقطهٔ عطف آفرینش
روح ادب و روان بینش
پل، بهانهای معلّق است
تا به اتّفاق هم از آن گذر کنیم