چنان شیرینی دنیای ما شورانده دنیا را
که از ما وام میگیرند آیین تماشا را
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
یک گوشه نشسته عقده در دل کردهست
مرداب که سعی خویش زائل کردهست
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
آنکه در خطّۀ خون، جان به ره جانان داد
لبِ لعلش به جهانِ بشریّت جان داد
ما سینه زدیم بیصدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
کربلا را میسرود اینبار روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزهها
شد به آهنگ عجیبی خاک ما زیر و زبر
خانهها لرزید و لرزیدند دلها بیشتر
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
به این آتش برس، هیزم مهیا کن، مهیاتر
گلستانیم ما، در آتش نمرود، زیباتر
به سیل اشک میشوییم راه کارونها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را
امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است
یوسفی رفتهست، آری وضع کنعان، روشن است
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است
کسی که جان عزیزش، عزیز، پیشِ خداست
به جان هرچه عزیز است، سیدالشهداست
ای امیر مُلک شأن و شوکت و عزم و شهامت
تا قیامت همّت مردانه خیزد از قیامت
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش
دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش
مرگ باید سجده باشد، سجدۀ پیش از قیام
اشهدم را خواندهام ای مرگ زیبا السّلام