حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد
جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد
چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
با زخمهای تازه گل انداخت پیکرش
تسلیم شد قضا و قدر در برابرش
رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتاد
پر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد
الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
با اینکه دم از خطبه و تفسیر زدی
در لشکر ابن سعد شمشیر زدی
نبود غیر حرامی، به هرطرف نگریست
ولی خروش برآورد: «یاری آیا نیست؟»
کوچه کوچه نسیم سامرّا
عطر غم از عراق آورده
یک جلوۀ دلپذیر تکرار شدهست
لبخند مهی منیر تکرار شدهست
آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
یاد تو آیینه و نام تو نور
ذکر تو خیر است و کلام تو نور
نوحهسُرای حریم قدس تو هستی
مویهکناناند انبیا و ملائک
مصحف نوری و در واژه و معنا تازه
وحی آیات تو هر لحظه و هرجا تازه
شب کویر، شبی ساکت است و رازآلود
شب ستاره شدن زیر آسمان کبود
شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
تو از تبار بهاران، تو از سلالۀ رودی
تویی که شعر شکفتن به گوش غنچه سرودی
از بستر بیماری خود پا شدنی نیست
بی لطف شما، شهر مداوا شدنی نیست
تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید
خوب امتحان پس داد اگر داغِ پدر دید...
در نالۀ ما شور عراقی ماندهست
در خاطره یک باغ اقاقی ماندهست
این زن که خاک قم به وجودش معطر است
تکرار آفرینش زهرای اطهر است
شبیه ذره از خورشید میگیرم صفاتم را
و قطرهقطره از حوض حرم آب حیاتم را
نگاهم مملو از آیینه شد، لبریز باور شد
دو چشم محو در آیینههایت، ناگهان تر شد
سرسبزی ما از چمن عاشوراست
در نای شهیدان، سخن عاشوراست
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند