بیست و پنجم شوال | شعر هیأت

به منبر می‌رود دریا، به سویش گام بردارید
هلا! اسلام را از چشمهٔ اسلام بردارید

سیدحمیدرضا برقعی

یحیی

غزل

در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را

حسین عباس‌پور

آخرین حرم

غزل

با شمعِ گمان، به صبح ایمان نرسد
بی‌جوششِ جان، به کوی جانان نرسد

علی‌اصغر دلیلی‌صالح

حدیث حُسن

رباعی

تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟

محمد میرزایی‌بازرگانی

صادقانه‌ها

غزل

به کودکان و زنان احترام می‌فرمود
به احترام فقیران قیام می‌فرمود

مهدی جهاندار

غزل

روشن‌تر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستاره‌هاست مگر آستان تو؟

عذرا رشیدنژاد

غزل

نشسته بر لب ساحل، شکسته‌زورقِ عاشق:
که‌راست زهرۀ دریا؟ کجاست باد موافق؟

حسن صنوبری

غزل

بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او
کدام بیت مرا می‌برد به خانهٔ او

اعظم سعادتمند

غزل

کاش من هم به لطف مذهب نور
تا مقام حضور می‌رفتم

سیدحمیدرضا برقعی

قبله مایل به تو

چارپاره

چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینه‌ای که شب پیش صبح صادق داشت

جواد محمدزمانی

ترکیب‌بند