چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
خورشید بر مسیر سفر بست راه را
در دست خود گرفت سپس دست ماه را
صد بار اگر شویم فدای تو یاحسین
کاری نکردهایم برای تو یاحسین
آید نسیم از ره و مُشک تر آوَرَد
عطر بهار از دمِ جانپرور آوَرَد
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
مسلم که از حسین سلام مکرّرش
باید که خواند حضرت عبّاس دیگرش
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
ای از شعاع نور تو تابنده آفتاب
باشد ز روی ماه تو شرمنده آفتاب
از فرّ مقدم شه دین، ختم اوصیا
آفاق، با بَها شد و ایّام، با صفا
بسیار بار آب گذر کرد از سرش
شیراز ماند و چشمۀ الله اکبرش
صبح طلوع زهرۀ زهرا رسیده است
پایان ظلمت شب یلدا رسیده است
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی:
«یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»
صبح سپید سر زد و خورشید خاورش
گیتی سیاهجامه فرو ریخت از برش
جام ِجهان نماست، در این قطعه از بهشت
آرامِ جان ماست در این قطعه از بهشت
ماه صفر رسید و افق رنگ دیگر است
عالم سیاهپوش به سوگ سه سرور است
ماه محرم آمده باید دگر شوم
باید به خود بیایم و زیر و زبر شوم
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
...ای صبح را ز آتش مهر تو سینه گرم
وی شام را ز دودۀ قهر تو دل چو غار
از ابتدای کار جهان تا به انتها
دیباچهای نبود و نباشد بِه از دعا
یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا
فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
یا کیست آنکه شُکر یکی از هزار کرد؟...
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
تا بر شد از نیام فلق، برق خنجرش
برچید شب ز دشت و دمن تیره چادرش
سلطان ابوالحسن، علی موسی، آنکه هست
گلْمیخِ آستانهٔ او ماه و آفتاب