مدینه آنچه که میپرسم از تو، راست بگو
کجاست تربت زهرا؟ بگو کجاست؟ بگو
در آفتاب تو انوار کبریاست، مدینه
به سویت از همه سو چشم انبیاست، مدینه
آزرده طعم دورى، از یار را چشیده
روى سحر قدم زد با کسوت سپیده
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
کعبۀ اهل ولاست صحن و سرای رضا
شهر خراسان بُوَد کربوبلای رضا
روایت است که هارون به دجله کاخی ساخت
به وجد و عشرت و شادی خویشتن پرداخت
امشب حرم خدا حرم شد
از مقدم یار محترم شد
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
ای دانش و کمال و فضیلت سه بندهات
دشمن گشادهرو، ز گلستان خندهات
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
رُخت فروغ خداوند دادگر دارد
قَدت نشان ز قیام پیامبر دارد
ماهی که یک ستاره به هفت آسمان نداشت
جز هالهای کبود از او کس نشان نداشت
عرض حاجت با تو دارم یا امام عسکری
ای خدایت داده بر خلق دو عالم برتری
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
طبع و سخن و لوح و قلم گشته گهربار
در مدح گل باغ علی، میثم تمار
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام
وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام
ای ماه آسمانی ماه خدا حسن!
خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن!
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!
گرچه سوز همه از آتش هجران تو بود
رمز آزادی توحید به زندان تو بود
ای که شجاعت آورَد چهره به خاک پای تو
بسته به خانه تا به کی؟ دست گرهگشای تو
بیمارت ای علیجان، جز نیمهجان ندارد
میلی به زنده ماندن، در این جهان ندارد
بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته...
بیرون ببر ای آسمان از محفل من ماه را
کز آتش دل کردهام روشن، چراغ آه را
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد