ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
میشود دست دعای تو به باران نرسد؟!
یا بتابی به تن پنجرهای جان نرسد؟!
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
در وصف تو کس، روشن و خوانا ننوشتهست
ای هر که نویسد ز تو، گویا ننوشتهست!
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
بعد از آن غروب تلخ، جان زخمی رباب
بیتو خو گرفته با زخمههای آفتاب
دوباره پیرهن از اشک و آه میپوشم
به یاد ماتم سرخت، سیاه میپوشم
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشتۀ حیدر هنوز هست
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم
بعدِ یک عمر که ماندیم...که عادت کردیم
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش