کوچه کوچه نسیم سامرّا
عطر غم از عراق آورده
نمکپروردهات ای شهر من خیل شهیداناند
شهیدانی که هر یک سفرهدار لطف و احساناند
یک جلوۀ دلپذیر تکرار شدهست
لبخند مهی منیر تکرار شدهست
یاد تو آیینه و نام تو نور
ذکر تو خیر است و کلام تو نور
شب کویر، شبی ساکت است و رازآلود
شب ستاره شدن زیر آسمان کبود
تبت پایین میآید سرفههایت خوب خواهد شد
دوباره شهر من حال و هوایت خوب خواهد شد
شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
تو از تبار بهاران، تو از سلالۀ رودی
تویی که شعر شکفتن به گوش غنچه سرودی
از بستر بیماری خود پا شدنی نیست
بی لطف شما، شهر مداوا شدنی نیست
تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید
خوب امتحان پس داد اگر داغِ پدر دید...
در نالۀ ما شور عراقی ماندهست
در خاطره یک باغ اقاقی ماندهست
خورشید سامرا و کریم جهان تویی
ما را بده پناه، که کهف امان تویی
دلم امشب گدای سامرّاست
از تو غیر از تو را نخواهم خواست
نور خدا گرفته فضاى مدینه را
تغییر داده حال و هواى مدینه را
ای از غم تو بر جگر سنگ شراره
وی در همۀ عمر ستم دیده هماره
در باغ دعا اگر بهار است از اوست
هر شاخه اگر شکوفهبار است از اوست
انبوه تاول بر تنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازیست
شکست بغض تو را این غروب، میدانم
و خون گریست برای تو، خوب میدانم...
سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
دلم امسال سامرّایی است و عید غمگین است
میان سفره «سامرّا» نماد هفتمین سین است
خوش آن عاشق که در رازش تو باشی
همه سوز و همه سازش تو باشی
سامرا، امشب مدینه میشود مهمان تو
آسمانها اشک میبارند بر دامان تو
رود از راز و نیاز تو حکایت میکرد
نور را عمق نگاه تو هدایت میکرد