فاعلاتن مفاعلن فعلن، فاعلاتن مفاعلن فعلن | شعر هیأت

دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعله‌ور شده بود

ساراسادات باختر

مشکوة

غزل

مرد خرمافروش در زندان، راوی سرنوشت مختار است
حرف‌هایی شنیدنی دارد، سخنانش کلید اسرار است

احمد حسین‌پور علوی

میثم تمار سردارِ سرِ دار

غزل

مَردمِ كوچه‌های خواب‌آلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شب‌گریه‌های نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدن…

احمد حسین‌پور علوی

علوی‌ها

غزل

نه جسارت نمی‌کنم اما
گاه من را خطاب کن بانو

سیدمحمدرضا شرافت

در سایۀ بیت‌النور

غزل

النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان

محمد مرادی

غزل

جاری استغاثه‌ها ای اشک!
وقت بر گونه‌ها رها شدن است

سیدمحمدجواد شرافت

خاک باران خورده

غزل

لحظهٔ سخت امتحان شده بود
چقَدَر خوب امتحان دادی

سیدعلی نقیب

تشرف

غزل